Fix me| Part 34
مرد ادامه داد.
-مینهو که رفیق و دست راستم بود؛ سریع منو برد دکتر، با هر دارو و دوا و تراپیست و هر راهی که بود، بیماریم رو خفیف کرد، ولی موفق نشد که کامل شکستش بده...من هیچوقت قرص هام رو سر وقت نمیخوردم...
پسر که الان بیشتر خودشو به مرد چسبونده بود، با چشم های اشکی و ناراحتش بهش نگاه کرد. احساس بدی برای مرد داشت، دلش میخواست ازش محافظت کنه، احساس شرم میکرد که اون رو قضاوت کرده بود، از خودش ناراحت بود که اونو یه روانی دیوونه ی سادیسمی صدا زده بود. پشیمون بود.
+چرا قرصاتو نمیخوری؟
مرد آهی کشید، موهای فر و خیس و بلوند پسرک رو لای انگشهاش فرو برد.
-کو آخه انگیزه؟ بخورم که خوب شم که چی بشه؟
کمی مکث کرد.
-ولی کیم تهیونگ، تو برای من..
با بوق ماشینی، حرفش رو قطع کرد.
مرد ناسزایی زیر لب به مینهو گفت.
مینهو که بوق زده بود، شیشه ماشین رو داد پایین.
مینهو:بپرید بالا، هردوتون حتما کلی سردتونه، شبیه موش ابکشیده شدین.
هردو سوار شدند و صندلی عقب نشستن.
+داشتی حرف میزدی.
-ها؟ عام آره..چیزه..ولش کن اصلا یادم رفت. چیز مهمی نبود.
+مطمئنی؟
-اره..
مینهو شروع به روندن کرد.
مینهو: فردا میایم موتورتو برمیداریم.
پسر سرش رو روی شونه مرد گذاشت و بیجون چشماش رو بست.
-مینهو که رفیق و دست راستم بود؛ سریع منو برد دکتر، با هر دارو و دوا و تراپیست و هر راهی که بود، بیماریم رو خفیف کرد، ولی موفق نشد که کامل شکستش بده...من هیچوقت قرص هام رو سر وقت نمیخوردم...
پسر که الان بیشتر خودشو به مرد چسبونده بود، با چشم های اشکی و ناراحتش بهش نگاه کرد. احساس بدی برای مرد داشت، دلش میخواست ازش محافظت کنه، احساس شرم میکرد که اون رو قضاوت کرده بود، از خودش ناراحت بود که اونو یه روانی دیوونه ی سادیسمی صدا زده بود. پشیمون بود.
+چرا قرصاتو نمیخوری؟
مرد آهی کشید، موهای فر و خیس و بلوند پسرک رو لای انگشهاش فرو برد.
-کو آخه انگیزه؟ بخورم که خوب شم که چی بشه؟
کمی مکث کرد.
-ولی کیم تهیونگ، تو برای من..
با بوق ماشینی، حرفش رو قطع کرد.
مرد ناسزایی زیر لب به مینهو گفت.
مینهو که بوق زده بود، شیشه ماشین رو داد پایین.
مینهو:بپرید بالا، هردوتون حتما کلی سردتونه، شبیه موش ابکشیده شدین.
هردو سوار شدند و صندلی عقب نشستن.
+داشتی حرف میزدی.
-ها؟ عام آره..چیزه..ولش کن اصلا یادم رفت. چیز مهمی نبود.
+مطمئنی؟
-اره..
مینهو شروع به روندن کرد.
مینهو: فردا میایم موتورتو برمیداریم.
پسر سرش رو روی شونه مرد گذاشت و بیجون چشماش رو بست.
۱۳.۷k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.